نادانسته های نانوشته

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    حوالی این روزهای دلم درد پرسه میزند و بس....

    دیروز دلم شکست...... زیر نگاه های سنگین این آدم های تنگ نظر.....

    چند وقتی است که خطی ازین شهر رفته.....لبخند آنان که زنده اند اما بی هویت

    من زنده ام نفس را میکشم   ولی بی  نفس......

    دیگر ساعت را نگاه نمیکنم.....مغزم سال هاست که بعد دلم از کار افتاده

    شخصی نگاهم را دزده و مدت هاست متواریست....

    هر بار که به پشت سر که نگاه کردم از روبرو تصادف کردم ....و باز جریمه شدم

    امروز تقویم را نگاه کردم  عدد اخر سال برایم سوال شد!!!!   6بود یا 7؟

    سال ها قبل همین روز ها دلم لحظه ای ایستاد و لرزید....از ان روز لحظه ها را عقب (جا)ماندم

    آرامش بخش تجویز کردند و  آرام را مش کرد

    دلم را با حرف هایت قرص کردم غافل ازینکه خوابم برده بود

    چرک نویس دل نوشته هایم را شستم دلم خون شد

    سابقه های درد دل هایم را دیدند حکم ابد دادند

    همسایه ام دیروز روی سرش شمع روشن کرده بود امروز رویش سیاه شده بود!

    دو رنگی آدم های اطرافم چشمم را میزند

    شخصی در راه مرده بود اما ساعتش کار میکرد!

    بعد از مدت ها خطش صاف شد که شخصی هوایش را قطع کرد

    هر دو مچش را رو کردم خالی بود

     چشمم ضعیف شده چند وقتی است هفت خطی بعضی ها را نمیتوانم ببینم

    تاریخ مصرف عقلش تمام شده بود فکرش فاسد شد

    نویسنده: ساسان بایسته

    ::::کلبه دلنوشته های تنهاییم::::

    29شهریور 1397

    @Arc_an

     

    ..کلبه دلنوشته های تنهاییم.....
    ما را در سایت ..کلبه دلنوشته های تنهاییم.. دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : asheghamkardio بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 13:38